13 ایشان رفته، دیگران را خبر دادند، لیکنایشان را نیز تصدیق ننمودند.
10 و این سخن را در خاطر خود نگاه داشته، از یکدیگر سؤال میکردند که برخاستن از مردگان چه باشد.
7 پس آن دوازده را پیش خوانده، شروع کرد به فرستادن ایشان جفت جفت و ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد،
13 و بسیار دیوها را بیرون کردند و مریضان کثیر را روغن مالیده، شفا دادند.
55 و در همهٔ آن نواحی بشتاب میگشتند و بیماران را بر تختها نهاده، هر جا که میشنیدند که او در آنجا است، میآوردند.
24 پس با او روانه شده، خلق بسیاری نیز از پی او افتاده، بر وی ازدحام مینمودند.
22 زیرا که چیزی پنهان نیست که آشکارا نگردد و هیچ چیز مخفی نشود، مگر تا به ظهور آید.
26 لیکن شما چنین مباشید، بلکه بزرگتر از شما مثل کوچکتر باشد و پیشوا چون خادم.
14 امّا چون باغبانان او را دیدند، با خود تفکّرکنان گفتند، این وارث میباشد، بیایید او را بکشیم تا میراث از آنِ ما گردد.
17 به ایشان نظر افکنده، گفت، پس معنی این نوشته چیست، سنگی را که معماران ردّ کردند، همان سر زاویه شده است؟
5 ایشان با خود اندیشیده، گفتند که اگر گوییم از آسمان، هرآینه گوید چرا به او ایمان نیاوردید؟
15 در حال او را از باغ بیرون افکنده، کشتند. پس صاحب باغ بدیشان چه خواهد کرد؟
9 و این مَثَل را به مردم گفتن گرفت که شخصی تاکستانی غرس کرد و به باغبانانش سپرده، مدّت مدیدی سفر کرد.
10 و در موسم، غلامی نزد باغبانان فرستاد تا از میوهٔ باغ بدو سپارند. امّا باغبانان او را زده، تهیدست بازگردانیدند.
21 پس از او سؤال نموده، گفتند، ای استاد میدانیم که تو به راستی سخن میرانی و تعلیم میدهی و از کسی روداری نمیکنی، بلکه طریق خدا را به صدق میآموزی.
23 او چون مکر ایشان را درک کرد، بدیشان گفت، مرا برای چه امتحان میکنید؟
38 و حالآنکه خدای مردگان نیست بلکه خدای زندگان است. زیرا همه نزد او زنده هستند.
26 پس چون نتوانستند او را به سخنی در نظر مردم ملزم سازند، از جواب او در عجب شده، ساکت ماندند.
14 امّا اهل ولایت او، چونکه او را دشمن میداشتند، ایلچیان در عقب او فرستاده گفتند، نمیخواهیم این شخص بر ما سلطنت کند.
24 زیرا چون برق که از یک جانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان میشود، پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود.
17 آخر به خود آمده، گفت، چقدر ازمزدوران پدرم نان فراوان دارند و من از گرسنگی هلاک میشوم!
29 امّا او در جواب پدر خود گفت، اینک، سالها است که من خدمتِ تو کردهام و هرگز از حکم تو تجاوز نورزیده و هرگز بزغالهای به من ندادی تا با دوستان خود شادی کنم.
11 زیرا هر که خود را بزرگ سازد ذلیل گردد و هر که خویشتن را فرود آرد، سرافراز گردد.
49 از این رو حکمت خدا نیز فرموده است که به سوی ایشان انبیا و رسولان میفرستم و بعضی از ایشان را خواهند کشت و بر بعضی جفا خواهند کرد،
20 ولی از این شادی مکنید که ارواح اطاعت شما میکنند بلکه بیشتر شاد باشید که نامهای شما در آسمان مرقوم است.
22 خوشابحال شما وقتی که مردم بخاطر پسر انسان از شما نفرت گیرند و شما را از خود جدا سازند و دشنام دهند و نام شما را مثل شریر بیرون کنند.
7 او برای شهادت آمد تا بر نور شهادت دهد تا همه بهوسیلهٔ او ایمان آورند.
8 او آن نور نبود بلکه آمد تا بر نور شهادت دهد.
11 به نزد خاصّان خود آمد و خاصّانش او را نپذیرفتند؛
5 و نور در تاریکی میدرخشد و تاریکی آن را درنیافت.
7 جهان نمیتواند شما را دشمن دارد و لیکن مرا دشمن میدارد زیرا که من بر آن شهادت میدهم که اعمالش بد است.
12 و در میان مردم دربارهٔ او همهمه بسیار بود. بعضی میگفتند که مردی نیکو است و دیگران میگفتند نی بلکه گمراه کننده قوم است.
19 آیا موسی تورات را به شما نداده است؟ و حال آنکه کسی از شمانیست که به تورات عمل کند. از برای چه میخواهید مرا به قتل رسانید؟
15 و یهودیان تعجّب نموده، گفتند، این شخص هرگز تعلیم نیافته، چگونه کتب را میداند؟
23 پس اگر کسی در روز سَبَّت مختون شود تا شریعت موسی شکسته نشود، چرا بر من خشم میآورید از آن سبب که در روز سَبَّت شخصی را شفای کامل دادم؟
60 آنگاه بسیاری از شاگردان او چون این را شنیدند گفتند، این کلام سخت است! کِه میتواند آن را بشنود؟
25 آمین آمین به شما میگویم که ساعتی میآید بلکه اکنون است که مردگان آواز پسر خدا را میشنوند و هر که بشنود زنده گردد.
28 و از این تعجّب مکنید زیرا ساعتی میآید که در آن جمیع کسانی که در قبور میباشند، آواز او را خواهند شنید،
34 امّا من شهادت انسان را قبول نمیکنم ولیکن این سخنان را میگویم تا شما نجات یابید.
45 گمان مبرید که من نزد پدر بر شما ادّعا خواهم کرد. کسی هست که مدّعی شما میباشد و آن موسی است که بر او امیدوار هستید.
26 عیسی بدو گفت، من که با تو سخن میگویم همانم.
3 عیسی در جواب او گفت، آمین آمین به تو میگویم اگر کسی از سرِ نو مولود نشود، ملکوت خدا را نمیتواند دید.
6 آنچه از جسم مولود شد، جسم است و آنچه از روح مولود گشت روح است.
4 نیقودیموس بدو گفت، چگونه ممکن است که انسانی که پیر شده باشد، مولود گردد؟ آیا میشود که بار دیگر داخل شکم مادر گشته، مولود شود؟
14 و همچنان که موسی مار را در بیابان بلند نمود، همچنین پسر انسان نیز باید بلند کرده شود،
28 شما خود بر من شاهد هستید که گفتم من مسیح نیستم بلکه پیش روی او فرستاده شدم.
30 میباید که او افزوده شود و من ناقص گردم.
29 پس گروهی که حاضر بودند این را شنیده، گفتند، رعد شد! و دیگران گفتند، فرشتهای با او تکلّم کرد!
36 آنگاه یهودیان گفتند، بنگرید چقدر او را دوست میداشت!
48 اگر او را چنین واگذاریم، همه به او ایمان خواهند آورد و رومیان آمده، جا و قوم ما را خواهند گرفت.
37 عیسی بدو گفت، تو نیز او را دیدهای و آنکه با تو تکلّم میکند همان است.
20 و نه برای اینها فقط سؤال میکنم، بلکه برای آنها نیز که بهوسیلهٔ کلام ایشان به من ایمان خواهند آورد.
4 .به عوض محبت من با من شیطنت میورزند، و اما من به دعا (متوسلم)
8 .ایام عمرش کم باشند، و منصب او را دیگری ضبط نماید
19 .من در زمین غریب هستم، اوامر خود را از من مخفی مدار
116 .من را به حسب کلام خود تأیید کن تا زنده بمانم، و از امید خود خجل نگردم
7) .بنی) اسرائیل برای خد.اوند امیدوار باشند، زیرا که رحمت نزد خد.اوند است، و نزد اوست نجات فراوان
14 .بلکه تو ربودی ای مرد نظیرمن، ای یار خالص و دوست صدیق من
15 .ما را در میان امتها ضربالمثل ساختهای، (موجب) جنبانیدن سر(به عنوان تحقیر) در میان قومها(قرار دادهای)
21 .و دهان خود را بر من باز کرده، میگویند هه هه چشم ما دیده است
7 .زیرا دام خود را برای من بیسبب در حفرهای پنهان کردند، که آن را برای جان من بیجهت کنده بودند
9 .ایشان را به عصای آهنین خواهی شکست، مثل کوزة کوزهگر آنها را خُرد خواهی نمود
34. آن غریبی که با شما اقامت دارد چون تابعی از (کشور) خودتان باشد. او را چون خودت دوست بدار چونکه در سرزمین مصر غریب بودید. من خداوند خالق شما هستم.
23. خداوند به مُشه (موسی) چنین سخن گفت:
28. مُشه (موسی) گفت: بدینوسیله خواهید دانست که مرا خداوند فرستاده است تا تمام این کارها را انجام دهم و از جانب خودم (کاری) نمیکنم.
3. خداوند خالقت تو را به وضع نخستینت بازگردانده به تو ترحم خواهد نمود و مجدداً تو را از میان تمام قومهایی که خداوند خالقت بین آنها پراکنده ساخت جمعآوری خواهد نمود.
9. نظر به اینکه فرمانهای خداوند خالقت را مراعات مینمایی و در راههایش گام برمیداری، خداوند همانگونه که برای تو سوگند یاد کرد، تو را به عنوان قوم مقدس برای خود تثبیت خواهد نمود.
12 و بعد از آن به صورت دیگر به دو نفر از ایشان در هنگامی که به دهات میرفتند، هویدا گردید.
13 و اینک، در همان روز دو نفر از ایشان میرفتند به سوی قریهای که از اورشلیم به مسافتِ شصت تیر پرتاب دور بود و عِموآس نام داشت.
27 پس از موسی و سایر انبیا شروع کرده، اخبار خود را در تمام کتب برای ایشان شرح فرمود.
14 و با یکدیگر از تمام این وقایع گفتگو میکردند.
18 یکی که کَلِیُوپاس نام داشت در جواب وی گفت، مگر تو در اورشلیم غریب و تنها هستی و از آنچه در این ایّام در اینجا واقع شد واقف نیستی؟
35 او هنوز سخن میگفت، که بعضی از خانهٔ رئیس کنیسه آمده، گفتند، دخترت فوت شده؛ دیگر برای چه استاد را زحمت میدهی؟
39 پس داخل شده، بدیشان گفت، چرا غوغا و گریه میکنید؟ دختر نمرده بلکه در خواب است.
41 پس دست دختر را گرفته، به وی گفت، طَلیتا قومی. که معنی آن این است، ای دختر، تو را میگویم برخیز.
22 که ناگاه یکی از رؤسای کنیسه، یایرُس نام آمد و چون او را بدید بر پایهایش افتاده،
38 پس چون به خانهٔ رئیس کنیسه رسیدند، جمعی شوریده دید که گریه و نوحه بسیار مینمودند.
23 بدو التماس بسیار نموده، گفت، نَفَس دخترک من به آخر رسیده. بیا و بر او دست گذار تا شفا یافته، زیست کند.
35 لیکن آنانی که مستحّق رسیدن به آن عالم و به قیامت از مردگان شوند، نه نکاح میکنند و نه نکاح کرده میشوند.
15 پس اطفال را نیز نزد وی آوردند تا دست بر ایشان گذارد. امّا شاگردانش چون دیدند، ایشان را نهیب دادند.
12 یا اگر تخممرغی بخواهد، عقربی بدو عطا کند؟
9 و من به شما میگویم سؤال کنید که به شما داده خواهد شد. بطلبید که خواهید یافت. بکوبید که برای شما بازکرده خواهد شد.
11 و کیست از شما که پدر باشد و پسرش از او نان خواهد، سنگی بدو دهد؟ یا اگر ماهی خواهد، به عوض ماهی ماری بدو بخشد؟
48 و به ایشان گفت، هر که این طفل را به نام من قبول کند، مرا قبول کرده باشد و هر که مرا پذیرد، فرستنده مرا پذیرفته باشد. زیرا هر که از جمیع شما کوچکتر باشد، همان بزرگ خواهد بود.
30 جز اینکه در این عالم چند برابر بیابد و در عالم آینده حیات جاودانی را.
37 در جواب ایشان گفت، شما ایشان را غذا دهید! وی را گفتند، مگر رفته، دویست دینار نان بخریم تا اینها را طعام دهیم!
42 پس جمیعاً خورده، سیر شدند.
41 و آن پنج نان و دو ماهی را گرفته، به سوی آسمان نگریسته، برکت داد و نان را پاره نموده، به شاگردان خود بسپرد تا پیش آنها بگذارند و آن دو ماهی را بر همهٔ آنها تقسیم نمود.
20 پس نظر خود را به شاگردان خویش افکنده، گفت، خوشابحال شما ای مساکین زیرا ملکوت خدا از آن شما است.
32 زیرا اگر محبّان خود را محبّت نمایید، شما را چه فضیلت است؟ زیرا گناهکاران هم محبّان خود را محبّت مینمایند.
39 پس برای ایشان مَثَلی زد که آیا میتواندکور، کور را راهنمایی کند؟ آیا هر دو در حفرهای نمیافتند؟
5 و بدیشان گفت، کیست از شما که دوستی داشته باشد و نصف شب نزد وی آمده، بگوید، ای دوست سه قُرص نان به من قَرْض ده،
34 چراغ بدن چشم است، پس مادامی که چشم تو بسیط است،تمامی جسدت نیز روشن است و لیکن اگر فاسد باشد، جسد تو نیز تاریک بُوَد.
17 پس آن هفتاد نفر با خرّمی برگشته، گفتند، ای خداوند، دیوها هم به اسم تو اطاعت ما میکنند.
28 گفت، نیکو جواب گفتی. چنین بکن که خواهی زیست.
20 پس نظر خود را به شاگردان خویش افکنده، گفت، خوشابحال شما ای مساکین زیرا ملکوت خدا از آن شما است.
6 و ابلیس بدو گفت، جمیع این قدرت و حشمت آنها را به تو میدهم، زیرا که به من سپرده شده است و به هر که میخواهم میبخشم.
9 و الآن نیز تیشه بر ریشهٔ درختان نهاده شده است؛ پس هر درختی که میوهٔ نیکو نیاورد، بریده و در آتش افکنده میشود.
1 پس از آنجا روانه شده، به وطن خویشآمد و شاگردانش از عقب او آمدند.
15 و اینانند به کناره راه، جایی که کلام کاشته میشود؛ و چون شنیدند فوراً شیطان آمده کلام کاشته شده در قلوب ایشان را میرباید.
19 اندیشههای دنیوی و غرور دولت و هوس چیزهای دیگر داخل شده، کلام را خفه میکند و بیثمر میگردد.
26 امّا هرگاه شما نبخشید، پدر شما نیز که در آسمان است تقصیرهای شما را نخواهد بخشید.
18 آیا چشم داشته نمیبینید و گوش داشته نمیشنوید و به یاد ندارید؟
10 زیرا هر که سؤال کند، یابد و هر که بطلبد، خواهد یافت و هرکه کوبد، برای او باز کرده خواهد شد.
32 و نیامدهام تا عادلان بلکه تا عاصیان را به توبه بخوانم.
24 آنگاه به آواز بلند گفت، ای پدر من ابراهیم، بر من ترحّم فرما و ایلعازَر را بفرست تا سر انگشت خود را به آب تر ساخته زبان مرا خنک سازد، زیرا در این نار معذّبم.
21 و آرزو میداشت که از پارههایی که از خوان آن دولتمند میریخت، خود را سیر کند. بلکه سگان نیز آمده زبان بر زخمهای او میمالیدند.
23 پس چشمان خود را در عالم اموات گشوده، خود را در عذاب یافت، و ابراهیم را از دور و ایلعازَر را در آغوشش دید.
20 و فقیری مقروح بود ایلَعازَر نام که او را بر درگاه او میگذاشتند،
24 آنگاه به آواز بلند گفت، ای پدر من ابراهیم، بر من ترحّم فرما و ایلعازَر را بفرست تا سر انگشت خود را به آب تر ساخته زبان مرا خنک سازد، زیرا در این نار معذّبم.
10 همچنین به شما میگویم شادی برای فرشتگان خدا روی میدهد بهسبب یک خطاکار که توبه کند.