45 و چون تمامی قوم میشنیدند، به شاگردان خود گفت،
2 که ناگاه شخصی زکّی نام که رئیس باجگیران و دولتمند بود،
8 شما چرا محال میپندارید که خدا مردگان را برخیزاند؟
18 چون این را شنیدند، ساکت شدند و خدا را تمجیدکنان گفتند، فیالحقیقت، خدا به امّتها نیز توبه حیاتبخش را عطا کرده است!
10 و در خانه باز شاگردانش از این مقدّمه از وی سؤال نمودند.
8 و مابقی در زمین نیکو افتاد و حاصل پیدانمود که رویید و نمّو کرد و بارآورد، بعضی سی و بعضی شصت و بعضی صد.
15 و وقتی که او در خانهٔ وی نشسته بود، بسیاری از باجگیران و گناهکاران با عیسی و شاگردانش نشستند زیرا بسیار بودند و پیروی او میکردند.
20 زیرا به شما میگویم، تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود، به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد.
6 پس رسولان و کشیشان جمع شدند تا در این امر مصلحت بینند.
15 و کلام انبیا در اینْ مطابق است چنانکه مکتوب است.
27 و هیچ کس نمیتواند به خانهٔ مرد زورآور درآمده، اسباب او را غارت نماید، جز آنکه اوّل آن زورآور را ببندد و بعد از آن خانهٔ او را تاراج میکند.
7 سؤال کنید که به شما داده خواهد شد؛ بطلبید که خواهید یافت؛ بکوبید که برای شما باز کرده خواهد شد.
23 زیرا که تو را میبینم در زَهره تلخ و قید شرارت گرفتاری.
3 فِیلپُّس و برتولما؛ توما و متّای باجگیر؛ یعقوب بن حلفی و لبی معروف به تدّی؛
10 و واقع شد چون او در خانه به غذا نشسته بود که جمعی از باجگیران و گناهکاران آمده، با عیسی و شاگردانش بنشستند.
48 نتنائیل بدو گفت، مرا از کجا میشناسی؟ عیسی در جواب وی گفت، قبل از آنکه فیلپس تو را دعوت کند، در حینی که زیر درخت انجیر بودی تو را دیدم.
46 نتنائیل بدو گفت، مگر میشود که از ناصره چیزی خوب پیدا شود؟ فیلپس بدو گفت، بیا و ببین.
45 فیلپس نَتَنائیل را یافته، بدو گفت، آن کسی را که موسی در تورات و انبیا مذکور داشتهاند، یافتهایم که عیسی پسر یوسف ناصری است.
47 و عیسی چون دید که نتنائیل به سوی او میآید، دربارهٔ او گفت، اینک، اسرائیلی حقیقی که در او مکری نیست.
10 اگر گوییم که گناه نکردهایم، او را دروغگو میشماریم و کلام او در ما نیست.
4 و همه از روحالقدس پر گشته، به زبانهای مختلف، به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفّظ بخشید، به سخن گفتن شروع کردند.
33 پس چون به دست راست خدا بالا برده شد، روحالقدس موعود را از پدر یافته، این را که شما حال میبینید و میشنوید ریخته است.
13 و چون داخل شدند، به بالاخانهای برآمدند که در آنجا پطرس و یوحنّا و یعقوب و اَندرِیاس و فیلپُّس و توما و بَرْتولما و متّی و یعقوب بن حلفی و شمعوْنِ غیور و یهودای برادر یعقوب مقیم بودند.
4 و این را به شما مینویسم تا خوشیِ ما کامل گردد.
24 امّا توما که یکی از آن دوازده بود و او راتوأم میگفتند، وقتی که عیسی آمد با ایشان نبود.
20 و چون این را گفت، دستها و پهلوی خود را به ایشان نشان داد و شاگردان چون خداوند را دیدند، شاد گشتند.
27 پس به توما گفت، انگشت خود را به اینجا بیاور و دستهای مرا ببین و دست خود را بیاور و بر پهلوی من بگذار و بیایمان مباش بلکه ایمان دار.
25 پس شاگردان دیگر بدو گفتند، خداوند را دیدهایم. بدیشان گفت، تا در دو دستش جای میخها را نبینم و انگشت خود را در جای میخها نگذارم و دست خود را بر پهلویش ننهم، ایمان نخواهم آورد.
19 و در شامِ همان روز که یکشنبه بود، هنگامی که درها بسته بود، جایی که شاگردان بهسبب ترس یهود جمع بودند، ناگاه عیسی آمده، در میان ایستاد و بدیشان گفت، سلام بر شما باد!
24 امّا توما که یکی از آن دوازده بود و او راتوأم میگفتند، وقتی که عیسی آمد با ایشان نبود.
26 و بعد از هشت روز باز شاگردان با توما در خانهای جمع بودند و درها بسته بود که ناگاه عیسی آمد و در میان ایستاده، گفت، سلام بر شما باد!
29 عیسی گفت، ای توما، بعد از دیدنم ایمان آوردی؟ خوشابحال آنانی که ندیده ایمان آورند.
47 و اگر کسی کلام مرا شنید و ایمان نیاورد، من بر او داوری نمیکنم زیرا که نیامدهام تا جهان را داوری کنم بلکه تا جهان را نجات بخشم.
30 چون این را گفت، بسیاری بدو ایمان آوردند.
14 و چون وقت رسید، با دوازده رسول بنشست.
29 و من ملکوتی برای شما قرار میدهم چنانکه پدرم برای من مقرّر فرمود،
8 گفت، احتیاط کنید که گمراه نشوید. زیرا که بسا به نام من آمده خواهند گفت که، من هستم و وقت نزدیک است. پس از عقب ایشان مروید.
14 پس در دلهای خود قرار دهید که برای حجّت آوردن، پیشتر اندیشه نکنید،
28 پطرس گفت، اینک، ما همهچیز را ترک کرده، پیروی تو میکنیم.
23 و به شما خواهند گفت، اینک، در فلان یا فلان جاست، مروید و تعاقب آن مکنید.
16 و مَثَلی برای ایشان آورده، گفت، شخصی دولتمند را از املاکش محصول وافر پیدا شد.
18 پس گفت، چنین میکنم؛ انبارهای خود را خراب کرده، بزرگتر بنا میکنم و در آن تمامی حاصل و اموال خود را جمع خواهم کرد.
26 پس هرگاه توانایی کوچکترین کاری را ندارید، چرا برای مابقیمیاندیشید.
46 هرآینه مولای آن غلام آید، در روزی که منتظر او نباشد و در ساعتی که او نداند و او را دو پاره کرده، نصیبش را با خیانتکاران قرار دهد.
53 پدر از پسر و پسر از پدر و مادر از دختر و دختر از مادر و خارسو از عروس و عروس از خارسو مفارقت خواهند نمود.
56 ای ریاکاران، میتوانید صورت زمین و آسمان را تمیز دهید، پس چگونه این زمان را نمیشناسید؟
36 بنابراین، هرگاه تمامی جسم تو روشن باشد و ذرّهای ظلمت نداشته باشد، همهاش روشن خواهد بود، مثل وقتی که چراغ به تابش خود، تو را روشنایی میدهد.
28 و از این کلام قریب به هشت روز گذشته بود که پطرس و یوحنّا و یعقوب را برداشته، بر فراز کوهی برآمد تا دعا کند.
35 پطرس به وی گفت، هرگاه مردنم با تولازم شود، هرگز تو را انکار نکنم! و سایر شاگردان نیز همچنان گفتند.
40 و نزد شاگردان خود آمده، ایشان را در خواب یافت. و به پطرس گفت، آیا همچنین نمیتوانستید یک ساعت با من بیدار باشید؟
74 پس آغاز لعن کردن و قسم خوردن نمود که این شخص را نمیشناسم. و در ساعت خروس بانگ زد.
12 و بجهت افزونی گناه محبّت بسیاری سرد خواهد شد.
46 خوشابحال آن غلامی که چون آقایش آید، او را در چنین کار مشغول یابد.
4 زیرا بارهای گران و دشوار را میبندند و بر دوش مردم مینهند و خود نمیخواهند آنها را به یک انگشت حرکت دهند.
11 و هر که از شما بزرگتر باشد، خادم شما بُوَد.
10 پس آن غلامان به سر راهها رفته، نیک و بد هر که را یافتند جمع کردند، چنانکه خانهٔ عروسی از مجلسیان مملّو گشت.
14 زیرا طلبیدگان بسیارند و برگزیدگان کم.
19 سکّهٔ جزیه را به من بنمایید. ایشان دیناری نزد وی آوردند.
13 و ایشان را گفت، مکتوب است که خانهٔ من خانهٔ دعا نامیده میشود. لیکن شما مغاره دزدانش ساختهاید.
33 و مَثَلی دیگر بشنوید، صاحب خانهای بود که تاکستانی غَرْس نموده، خطیرهای گردش کشید و چَرْخُشتی در آن کند و برجی بنا نمود. پس آن را به دهقانان سپرده، عازم سفر شد.
13 و اگر اتّفاقاً آن را دریابد، هرآینه به شما میگویم بر آن یکی بیشتر شادی میکند از آن نود و نه که گم نشدهاند.
17 و اگر سخن ایشان را ردّ کند، به کلیسا بگو. و اگر کلیسا را قبول نکند، در نزد تو مثل خارجی یا باجگیر باشد.
66 و در وقتی که پطرس در ایوان پایین بود،یکی از کنیزان رئیس کهنه آمد
26 امّا هرگاه شما نبخشید، پدر شما نیز که در آسمان است تقصیرهای شما را نخواهد بخشید.
25 سهلتر است که شتر به سوراخ سوزن درآید از اینکه شخص دولتمند به ملکوت خدا داخل شود!
31 امّا بسا اوّلین که آخرین میگردند و آخرین اوّلین.
8 اگر گوییم که گناه نداریم خود را گمراه میکنیم و راستی در ما نیست.
15 و بعد از غذا خوردن، عیسی به شمعون پطرس گفت، ای شمعون، پسر یونا، آیا مرا بیشتر از اینها محبّت مینمایی؟ بدو گفت، بلی خداوندا، تو میدانی که تو را دوست میدارم. بدو گفت، برههای مرا خوراک بده.
18 آمین آمین به تو میگویم وقتی که جوان بودی، کمر خود را میبستی و هر جا میخواستی میرفتی ولکن زمانی که پیر شوی دستهای خود را دراز خواهی کرد و دیگران تو را بسته به جایی که نمیخواهیتو را خواهند برد.
16 آمین آمین به شما میگویم غلام بزرگتر از آقای خود نیست و نه رسول از فرستنده خود.
36 شمعون پِطرُس به وی گفت، ای آقا کجا میروی؟ عیسی جواب داد، جایی که میروم، الآن نمیتوانی از عقب من بیایی و لکن در آخر از عقب من خواهی آمد.
7 و دست راستش را گرفته، او را برخیزانید که در ساعت پایها وساقهای او قوّت گرفت
11 و چون آن لنگِ شفایافته به پطرس و یوحنّا متمسّک بود، تمامی قوم در رواقی که به سلیمانی مسمّیٰ است، حیرتزده بشتاب گِردِ ایشان جمع شدند.
37 چون شنیدند دلریش گشته، به پطرس و سایر رسولان گفتند، ای برادران چه کنیم؟
5 .خد.اوند حافظ تو میباشد، خد.اوند به دست راستت سایة تو است
2 .اگر پسران تو عهد من را نگاه دارند، و فرمانهایم را که بدیشان میآموزم، پسران ایشان نیز بر کرسی تو تا به ابد خواهند نشست
8 .اگر به آسمان صعود کنم تو آنجا هستی، و اگر در گور بستر بگسترانم اینک تو آنجا هستی
3 .ای خد.اوند بر دهان من نگاهبانی قرار ده، و در لبهایم را نگاه دار
9 .من را از دامی که برای من نهادهاند نگاهدار، و از کمندهای گناهکاران
7 .به نالة من توجه کن زیرا که بسیار ذلیلم، من را از جفا کنندگانم برهان زیرا که از من زورآورترند
15 .که کلام خود را بر زمین فرستاده است، و قول او به زودی هرچه تمامترپیش خواهد رفت
5 .ای خد.اوند آسمانهای خود را خم ساخته نزول اجلال فرما، و کوهها را لمس کن تا دود شوند
5 .ایام قدیم را به یاد میآورم، در همة اعمال تو تفکر نموده، در کارهای دست تو تأمل میکنم
5 .به طرف راست بنگر و ببین که آشنایی ندارم، ملجا برای من نابود شد، کسی که در فکر جان من باشد
2 .یاری من از جانب خد.اوند است، که آسمان و زمین را آفرید
23 .سروران نیز نشسته به ضد من سخن گفتند، لیکن بندة تو در فرایض تو تفکر میکند
12 .آنگاه به کلام او ایمان آوردند، و حمد او را سراییدند
19 .تا وقتی که سخن او واقع شد، و کلام خد.اوند او را امتحان نمود
5 .از فرو روندگان به گور شمرده شدهام، و مثل مرد ناتوان گشتهام
4 .نزد همسایگان خود خوار گردیدهایم، و نزد مجاوران خویش استهزاء و مسخره شدهایم
2 .سپر و محافظ را بگیر، و به یاری من برخیز
4 .زیرا که بهتان را از بسیاری شنیدم، و خوف گرداگرد من میباشد زیرا بر من با هم مشورت میکنند، و در قصد جانم تفکر مینمایند